شیشه، نزدیکتر از سنگ ندارد خویشیهر شکستی که به هر کس برسداز خویش استنویسنده: صائب تبریزی + نوشته شده در چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 6:46 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
پیوند عمر بسته به مویی ست هوش دارغمخوار خویش باش، غم روزگار چیستنویسنده: فریدون فرح اندوز + نوشته شده در پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ ساعت 8:41 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
بی هندوانه میشود یک شب به سر کردوقتی پدر شرمنده ی یک لقمه نان استحافظ ندارد پاسخی در فال دیوانوقتی که میبیند عدالت بی زبان است نویسنده: مسعود ایمانی صورت + نوشته شده در پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ ساعت 16:20 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
جز رنج ،چه بود سهمت از اين همه عشقمظلوم ترين عاشق دنيا " مادر" نویسنده: میلاد عرفان پور + نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۴۰۲ ساعت 2:19 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگبه جز سکوت ندارند مرهمی دیگرنویسنده: سجاد سامانی + نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 0:10 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
به ماهِ روی تو این آرزو که من دارمهزار سال اگر بینمت هنوز کم استنویسنده: فغانی شیرازی + نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 2:40 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
سکوت کرده ای، اما نه اینکه حرفی نیستدر انتهای سکوتت لبالب از سخنی...نویسنده: علی صاحبکار + نوشته شده در دوشنبه سی ام مرداد ۱۴۰۲ ساعت 1:11 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
بیستون را جان شیرین کرد در تن کوه کنعشق اگر بر سنگ اندازد نظر، آدم شود"صائب تبریزی" + نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۲ ساعت 0:50 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
شبهاي هجر را گذرانديم و زنده ايمما را به سخت جاني خود اين گمان نبودنویسنده: شکيبي اصفهاني + نوشته شده در دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 9:3 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
به یاد آن تکه ای در تورات می افتادم که میگفت: ما همچون دانه های زیتونی هستیمکه تنها هنگامی جوهر خود را بروز می دهیم که شکسته شویم.نویسنده: بهومیل هرابالبخشی از "تنهایی پر هیاهو" + نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 7:23 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
این روزها سر سخنم درد می کندمشتی نخورده ام دهنم درد می کندبا گوشواره های زنم نان خریده امسوراخ های گوش زنم درد می کندترکش اگرچه زخم مرا ترک کرده استباروت مانده در بدنم درد می کندگفتم شهید چشم تو باشم ،نشد،نشدتو پلک می زنی و تنم درد می کندشرمنده ی تغزلم امشب مرا ببخشدارد تمام فوت و فنم درد می کنداعضای یک تن اند بنی آدم ای رفیقاحساس می کنم وطنم درد می کندای کاش حک کنند به سنگ مزار منآهسته تر بیا کفنم درد می کندنویسنده: بابک عارفی + نوشته شده در دوشنبه هفتم آذر ۱۴۰۱ ساعت 6:48 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
ناخودآگاه درون سر من می پیچدگاه یک زمزمه ایراست میگفتی سپهریزندگی کوتاه است!آخ آن بیت عزیزت چه شنیدن دارد"نه تو می مانی نه اندوهو نه هیچ یک از مردم این آبادی"همگی مدفونیمنویسنده: فرشته امدادی + نوشته شده در چهارشنبه نهم آذر ۱۴۰۱ ساعت 11:35 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
اگر حقیقت را خفه کرده و در زیر زمین دفت کنیدباز هم رشد خواهد کردنویسنده: امیل زولا + نوشته شده در سه شنبه بیستم دی ۱۴۰۱ ساعت 19:10 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
همیشه آنکه می رودکمی از ما رابا خودش می برد!نویسنده: زنده یاد یدالله رویایی + نوشته شده در شنبه سی ام مهر ۱۴۰۱ ساعت 5:33 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتیکی بود و کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست؟نویسنده: شهریار + نوشته شده در یکشنبه یکم آبان ۱۴۰۱ ساعت 4:10 توسط فرشته امدادی | بخوانید, ...ادامه مطلب